- vasadmin
- خرداد ۲, ۱۳۹۸
پارچه ترمه :
به پارچه ظریف و لطیفی اطلاق میشود که از دو سری نخ تاروپود که با دستبافت بافتهشده باشد بهنحویکه پود در پشت پارچه بهصورت آزاد و تراکم پودی آن زیاد باشد. جنس آن از کرک و پشم یا ابریشم با طرحهای اصیل و سنتی ایران است.
تاریخچه ترمه:
شروع ترمهبافی در ایران به اوایل دوره صفویه میرسد هرچند برخی را عقیده بر آنست که زادگاه اصلی ترمه قلب آسیای مرکزی و ارتفاعات کشمیر است عدهای نیز بر این باورند که ترمهبافی در ابتدا در ایران آغاز گردید و سپس به کشمیر راهیافته است. آنچه در خصوص این پارچه بسیار ظریف میتوان گفت این است که ذوق و سلیقه و ابتکار ایرانیان در ظرافت بافت، جنس و طرحهای خیالانگیز آن در جهان کمنظیر هست. این هنر در دوره شاهعباس صفوی به اوج شکوفایی و تکامل خود دستیافت که شهره جهان گشت و به یکی از محصولات صادراتی ایران مبدل شد.
مراحل بافت ترمه:
الف )مواد اولیه مصرفی:
نخستین مرحله بافت ترمه تهیه کردن مواد اولیه آن است. معمولاً ترمه از پشم و ابریشم میبافند اما پشم سفید رایجترین پشمی است که در بافت ترمه مورداستفاده قرار میگیرد زیرا میتوان آن را با هر رنگی که دلخواه است رنگآمیزی نمود. پشم ترمه باید مرغوب باشد و الیاف بلندی داشته باشد که گوسفندان ایران و کشمیر دارای پشمهای نرم و محکم خوبی بوده و تا حد زیادی براق و سفید است و بهترین پشم گوسفند در ناحیه پهلوها – شکم – پشت گردن و سر وساق پا قرار دارد و معمولاً این پشمها برای بافت ترمه استفاده میگردد. نحوه آماده کردن – ریسیدن و رنگرزی کردن و بافتن پشم در قرن ۱۶ میلادی در ایران پیشرفت زیادی کرد. دوره شاهعباس صفوی را میتوان دوران اوج و شکوفایی صنعت ترمهبافی عنوان کرد، به دلیل اینکه شاهعباس طراحان برجستهای را از چین و ارمنستان به ایران دعوت کرد تا هنر نوین خود را به ایرانیان تعلیم دهند به همین دلیل ترمههای آن زمان زیبایی و برجستگی خاصی پیدا کرد.
ب) شستن پشم:
پس از تهیه مرغوبترین پشم، اولین قدم تمیز کردن پشم از چربی و چرک موجود و محلول در آن است که باید قبل از رنگرزی انجام شود. ایرانیان معمولاً قبل از اینکه پشم گوسفندان را قیچی کنند حیوان را ۱۰ دقیقه در آب میشویند سپس برای جدا کردن مواد چربی از پشم آن را دربازها (قلیا) خیس کرده و سپس چندین بار با آب میشستند تا با این کار ناخالصیها پاک و پشم براق گردد.
ج )سفید کردن پشم:
در ایران از دو روش برای سفید کردن پشم استفاده میشود.
روش اول: پشمها را در چمنزار پهن میکردند تا پس از جذب شبنم و تبخیر آن در روز سفیدتر گردد و این عمل را چندین مرحله انجام میدادند.
روش دوم: استفاده از مشتقات گوگرد برای سفید کردن پشم.
د )ثابت کردن رنگ:
بعدازاینکه پشمها بهاندازه کافی سفید شدند، نوبت رنگ نمودن آنهاست که یکی از مهمترین مراحل تهیه پشم برای بافت ترمه هست. چون رنگهایی که مستقیم بکار برده شوند دوام و ثبات ندارند و رنگرزهای ایران برای رفع این مشکل، از موادی بنام دندانه استفاده میکردند. دندانه ماده شیمیایی معدنی است که توانایی جذب رنگ را در پشم افزایش میدهد. برای اینکه دندانه واکنش مطلوب خود را در رنگرزی کسب کند باید قبلآ خالص گردد. رایجترین دندانهها که در ایران بکار میرفتند عبارتاند از: زاج سفید ـ قلع ـ روی ـ کلر ـ سرب و سولفاتهای دیگر که مواد معدنی و مازوج و برگ سماق و غیره که مواد گیاهی بودند.
ه) رنگرزی بهوسیله رنگهای طبیعی و گیاهی:
رنگ ترمههای ایرانی معمولاً از گیاهان طبیعی تهیه میشود. این رنگ ممکن است از ریشه، تنه، برگها، گل، میوه و یا پوست گیاهان به دست آید. چون حفظ پارچههای ترمه پشمی بسیار مشکل است و در اثر رطوبت و بید ازمیانرفتهاند و اطلاعات کمی از رنگ آنها باقیمانده است.
انواع ترمه:
انواع ترمههای ایرانی و کشمیری به شرح زیر میباشند:
۱- شال چارقدی: اندازه آن ۵/۱*۵/۱ هست و برای روسری یا بقچه بکار میرود که هم لچک ترنجی آن متداول بوده و هم نوع گلدار آن.
۲- شال راه راه: که بر دو نوع است:
الف )شال راه راه پهن
ب) شال راه راه باریک
که هرکدام نوع مصرف خودش را متناسب باسلیقه افراد در استفاده از آنها دارد.
۳- شال اتابکی: از نوع کشمیری است و از پشم بسیار لطیف بافته میشود.
۴- شالبندی: نقشه آن شبیه لانه زنبور است و داخل هر خانه یک گل یا یک بته میخورد
۵- شال محرمات: بهنوعی شال راه راه گفته میشود که پهنای رههای آن متفاوت است.
۶- شال کشمیری: به انواع شالهای بافت کشمیر گفته میشود که معروفترین آن نقشه بتهجقه، نقشه شاخ گوزنی و نقشه درختی میباشند.
۷- شال زمردی: نوع اعلای شال کشمیری است که زمینه نیلی با نقشه بتهجقه و رنگهای بسیار زنده بخصوص رنگ سبز زمردی دارد.
۸- شال کرمان: به تمام شالهای بافت کرمان گفته میشود و انواع گوناگون دارد.
۹- شال امیری: همچنان که از نامش پیداست از انواع درباری و اعلای شالهای کشمیری است عموماً نقش بتهجقه و شاخ گوزنی آن دیدهشده است.
۱۰- شال یزدی: ترمههای یزدی به ترمههای بافت منطقه یزد گفته میشود که اکثراً یا راه راه هستند و یا گلهای شاهعباسی میخورند که قدیمی و نایاب هستند.
ابزارکار و شیوه بافت ترمه:
دستگاه بافندگی ترمه، تقریباً شبیه سایر دستگاههای نساجی سنتی، چوبی است و در خود مناطق تولید و توسط صنعتگران محلی ساخته میشود. این نوع دستگاهها دارای چهار وردی است که وردها توسط پدالهایی که در زیر پای بافنـده قرار دارند بــه حرکت درمیآید. پس از تهیه مواد اولیه و تدارک دستگاه بافندگی کار چلهکشی به شکلی که در بافت سایر منسوجات دستبافت رایج است انجام و به دنبال آن عمل بافت آغاز میگردد. هر دستگاه ترمه نیاز به یک گوشواره کش دارد که استادکار در پشت دستگاه نشسته و گوشواره کش در بالای آن قرار میگیرد که کار وی انتخاب و تعیین نخهای مخصوص جهت ایجاد نقش بر روی پارچه هست و نقوشی که معمولاً بر روی ترمههای ایرانی دیده میشود حاصل و نتیجه همکاری گوشواره کش با استاد است.
مطالعه و بررسی ترمه های موجود نشاندهنده این واقعیت است که بافت ترمه کار بسیار مشکل و طاقتفرسایی بوده است. بافت ترمه با دستگاههای سنتی نیاز بهصرف وقت، دقت و مهارت فراوان بوده و به کمک این دستگاه میتوان حدود ۱۹ الی ۲۴ سانتیمتر ترمه مرغوب در طول روز (معادل ۸ ساعت کار مفید) بافت ولی با استفاده از دستگاه ژاکارد که در حقیقت کار گوشواره کش در دستگاههای ساده بافندگی را انجام میدهد تولید کمی افزایشیافته و به حدود ۱۰۰ سانتیمتر در روز رسیده است. یکی از حساسترین وظایف بافنده انتخاب رنگ و هماهنگی آن هست که ترمهباف باید سعی و دقت بسیاری در آن بکار برد و دشواری این مطلب وقتی روشن میشود که توجه کنیم تارهای ترمه باید همگی دارای یکرنگ و از یک جنس باشند و تنها انتخاب رنگ در مورد پودها متفاوت بود، یعنی زمینه همیشه ثابت و تنها در متن آن میبایست انتخاب رنگها صورت پذیرد.
در بافتن ترمه موضوع بسیار حساس دیگر بکار بردن پودها و تارهایی باضخامت متفاوت و همچنین طریقه بافت یعنی گذاردن این تارهاو پودها در کنار یکدیگر هست و چون رنگ تارها ثابت است بنابراین در بیننده تنها ترکیبی از رنگهای تار و پودها به چشم میخورد که خود بیانگر دشواری کار بافنده هست. در بافتن شالهای کشمیری معمولاً پود را در زیر یک تار و از روی دو تار مجاور رد میکنند و این ترتیب در قسمتهای ساده شال تکرار میشود و در نقشهها سعی میشود که این ترتیب حفظ گردد، مگر در جاهائی که نقشه حکم کند که پود از روی تعداد کمتر یا بیشتری تار رد شود.
نوع دیگر بافت وجود دارد که زیاد متداول نبوده و در آن پودهای رنگی (پود نقشه) قسمت اصلی پارچه را تشکیل نمیدهند یعنی اگر پود شکافته شود جای آن خالی نمیماند و پود دیگری که زمینه را تشکیل میدهد نمایان میگردد. اکثر شالهای کشمیری طوری بافتهشدهاند که قسمت اضافه هر پود را در رج بعدی بکار بردهاند و پشت ترمه نخهای آزاد به چشم نمیخورد ولی در شالهای کرمانی قسمت اضافه پودها در پشت ترمه بلااستفاده و آزاد میماند، شالهای خراسان و یزد نیز مثل شال کرمان پشتشان دارای قسمتهای اضافه پودهای رنگی است.
رنگهایی که اطلاعاتی از آنها باقیمانده است:
رناس نارنجی ـ قرمز جفت بنفش ـ قرمز
برگ حنا قرمز ـ قهوهای زعفران آبی یا آبی تیره
ریشه توت زرد پوست گردو قهوهای ـ خاکستری
زردچوبه زرد پررنگ برگ مو زرد روشن
برگ توت زرد روشن برگ چای زرد ـ قهوهای
پوست انار قهوهای ـ خاکستری کنده درخت بقم بنفش ـ سیاه
پوست بلوط قرمز مایل به قهوهای پوست خشخاش قهوهای
برگ سماق قرمز ـ قهوهای پوست درخت سیب قهوهای ـ زرد
یکی از وظایف مهم و مشکل بافنده ترمه انتخاب رنگ و جور کردن آنها هست که اینجور کردن یا از طریق رنگهای متجانس و دارای هارمونی انتخاب میشود یا حتی ممکن است از انتخاب رنگ متضاد در یک فرم مشخص نیز نوعی تجانس و زیبایی به چشم بخورد که این مسئله یک راز در هنر ترمه ایران است.
کاربرد ترمه درگذشته و حال:
ترمه در زمانهای گذشته مصارف متنوع و گوناگونی داشته است که ازجمله: دوختن لباسهای فاخر، اشرافی، پرده، جانماز، خلعتی و… را میتوان نام برد. امروزه نیز از ترمه بهعنوان پارچه مبلمان ـ پشتی و رومیزی و … استفاده میشود. مصرفکنندگان ترمه درگذشته بیشتر رجال و اشراف و پادشاهان بودهاند و در زمان حال اغلب اقشار متوسط و بالای جامعه هستند که آن را بهعنوان هدیه در عروسیها و در اعیاد و مراسم رسمی و خانوادگی به یکدیگر تقدیم میکنند.
استاد محمدحسین ترمه چی:
یک سال پیش در چنین روزی بود که استاد محمدحسین ترمه چی پس از نیمقرن شیفتگی به طبیعت، قلم موهای نقاشیاش را برای همیشه به زمین گذاشت. «محمدحسین ترمهباف یزدی» معروف به ترمه چی در سال ۱۳۰۵ در مشهد متولد شد. بافندگی ترمه، مخمل، دستمالهای ابریشمی، قالی، گلیم و جاجیمبافی در کنار طراحی نقوش، خوشنویسی و نقاشی نشان از ذوق و شوق همواره او به هنر بوده است. اولین سالگرد درگذشت این هنرمند سرشناس نقاشی بهانهای بود تا با استاد «هادی تقی زاده» نقاش، تندیس ساز و معمار که بیش از ۲۵ سال وی را همراهی کرد، به گفتوگو بنشینیم. تقی زاده معتقد است: در حال حاضر توجه به ترمه چی با مرثیهسرایی اتفاق نمیافتد بلکه باید با نگاه و ارج نهادن به آثارش، سلامی دوباره به او داشته باشیم. نوشتار پیش رو گفتار استاد تقی زاده است که باهم میخوانیم.
● سلامی دوباره به ترمه چی
نکتهای که در سالگرد استاد محمدحسین ترمه چی مهم به نظر میرسد این است که برایش داستانسرایی و مرثیهسرایی نکنیم، بلکه باید با نگاه به آثارش به او سلامی دوباره داشته باشیم. ترمه چی از دو دیدگاه زندگی فردی، اجتماعی و آثار بهجا گذاشتهاش قابلبررسی است. پرداختن به زندگی فردی، اجتماعی ترمه چی و اینکه چرا او در زمان حیاتش موردتوجه جامعه قرار نگرفت و اینگونه صحبتها برایم خیلی جذابیت ندارد و به گمانم این بحثها جفا به ترمه چی است چراکه قواره ترمه چی تنها این نیست که از شخصیتش پیرمرد رنجور و خستهای بسازیم که چون به او توجهی نشده، حالا بخواهیم برایش دلسوزی کنیم.
● ترمه چی و آثار
او از سال ۱۳۳۰ نقاشی میکرد و بین سالهای ۱۳۴۰ تا ۶۰ مجموعهای از بهترین آثارش را شامل «طبیعتها» و «طبیعت بیجانها» به وجود آورد. توجه امروز به ترمه چی منوط به آن است که بدانیم آثار او چه نقش و جایگاهی در هنرهای تجسمی این شهر و دیار دارد. آنچه ترمه چی از خودش باقی گذاشت سلسله آثاری است که هرکدام از آنها خشتهایی از بنای فرهنگ و تاریخ تجسمی این سرزمین بزرگ است اگر امروز این خشتها در جای واقعی خودش قرار ندارد، وظیفه متولیان عرصه فرهنگ و هنر این است که آنها را در جای خود قرار دهند. اگر بخواهیم روزی موزهای داشته باشیم که جریان تجسمی این شهر و مملکت را به نمایش بگذارد، بخشی از آن باید متعلق به آثار ترمه چی باشد. نکته جالب در آثار ترمه چی این است که او توانست در فرآیندی طولانی با طبیعت سازیهایش در قالب نقوش فرش، ترمه و نقاشیهایش با موج نویی که در سطح جهان مشابه امپرسیونیسم است و تاریخی کمتر از ۱۰۰ سال دارد، پیوند ایجاد کند. درواقع او با برخورداری از میراث هنری غنی و الهام از رنگهای سرزمین مادریاش با شیوهها و عناصر سنتی، آثاری به وجود آورد که کپی فرنگی آن وجود ندارد! باآنکه او آثار طبیعتگرایانه خارج از این مرزها را ندیده بود، خودش از طریق ممارست و پیوندهایی که با طبیعت داشت، توانست آثاری به وجود بیاورد که از آثار ماندگار این سرزمین در حوزه طبیعت نگاری است. او به مهارتی دستیافته بود که حاصل شیفتگی و پرکاری در طبیعت است. بهشدت نسبت به طبیعت واکنش نشان میداد، رنگ را خوب میشناخت و طبیعت برایش بهانهای برای خلوتهای هنری بود. درباره او نباید اغراق کرد او صاحب مکتب ویژهای نیست اتفاقاً ترمه چی را نمیتوان متدیک (روش مند) دانست که بخواهیم نقاشهایی مثل او بسازیم و به نظرم نشدنی است. آنچه ترمه چی به آن رسید، فرآیندی شخصی بود و نمیتوان از او تقلید کرد. ترمه چی را همچون آثارش از دور بهتر میتوان نگاه کرد و شناخت؛ بنابراین اگر امروز ترمه چی حضور فیزیکی ندارد به این معنا نیست که دیگر وجود ندارد مثلاینکه بگوییم مولانا، حافظ و سعدی چون نیستند دیگر وجود ندارند. درواقع امروز باید سامانی داده شود تا بتوانیم آثار او را از نزدیک ببینیم.
معتقدم نباید امروز دلم برای ترمه چی بسوزد چراکه او وظیفه خودش را به بهترین شکل در مقابل استعدادی که در او نهاده شده بود، انجام داده است. وظیفه ترمه چی این نبود که آثاری را تولید کند و سپس به دنبال آن باشد که آنها را کجا و چگونه نگهداری و عرضه کند و به اعتقاد من وظیفه هیچ هنرمندی این نیست. وظیفه هنرمند تا زمانی است که اثرش را امضا میکند، یعنی وظیفهاش را انجام داده است و پسازآن وظیفه جامعه و متولیان عرصه فرهنگ و هنر است که از آن اثر حمایت و نگهداری کند چراکه میراث فرهنگی جامعه محسوب میشود. ترمه چی توانست در آثارش، بارش باران را ثبت کند تا ما برای همیشه بوی باران را احساس کنیم و رسیدن به این مرحله با نگاه سطح پایین و کپی از آثار طبیعتگرایانه ممکن نیست، بلکه بااحساسی پر از رنگ و با تمام ویژگیهایی که یک اثر هنری باید داشته باشد، به دست میآید. شأن و جایگاه آثار او اکنون در انباری خانهاش نیست و باید متولیان زمینه نمایش این آثار ارزشمند را فراهم کنند. نمایش این آثار نهتنها ارائه فرهنگ این شهر است، بلکه لذتی را فراهم میآورد که کمتر از دیدن بسیاری از زیباییهای این شهر نیست. باید دلمان برای خودمان بسوزد ک ه امروز از دیدن آثار او محروم ایم به نظر من باید با شناخت آثار ترمه چی درواقع خودمان را دوباره بشناسیم. در حال حاضر آثار مرحوم ترمه چی در اختیار خانوادهاش است و چه خوب است پس از قیمتگذاری به نفع مراکز فرهنگی شهر خریداری و یا در صورت امکان به نام او موزهای ساخته شود.
● ترمه چی و آموزش
ترمه چی در حوزه آموزش نقش فعالی نداشت چراکه او بهعنوان یک هنرمند حرفهای وقتی برای تدریس نمییافت. او فقط در اواخر زندگیاش با شرایطی که فرهنگسرای جهاد دانشگاهی فراهم کرد فرصت یافت تا کلاسهایی داشته باشد و ظاهراً هنرجوهای او هم بیش از آنکه بخواهند از سبک او بیاموزند به خاطر آنکه عادت به دیدن هنرمند حرفهای ندارند، تحت تأثیر شخصیت مقتدر او، بهعنوان یک هنرمند قرار گرفتند. درواقع گرمای حضورش تأثیر بیشتری از شخصیت فنی و هنریاش داشت.
● ترمه چی و تأثیرگذاری بر جریان هنر
تأثیری که نقاش میتواند بر جامعه داشته باشد به عوامل دیگر نیز مربوط است بهعنوانمثال تأثیر یک نقاش که در سال حدود ۲۰ نمایشگاه جهانی برگزار میکند، بازمانی که آثار وی در گوشهای تولید میشود و به نمایش گذاشته نمیشود، قابلمقایسه نیست. میخواهم به شما بگویم تأثیری که ترمه چی میتوانست بگذارد در زمان حیاتش بسیار کمرنگ بود، چراکه او نمایشگاه آنچنانی برگزار نکرد و البته در این وضعیت او مقصر نیست بلکه این شرایط مربوط به ظرفیتهای جامعه است که آیا تمایل دارد آثار هنری را ببیند.
بنابراین بازتاب آثار ترمه چی در جامعه به علت به نمایش درنیامدن بسیار کم بود و البته به این معنا نیست که چون در زمان حیاتش تأثیرگذار نبوده، از این به بعد نیز نخواهد بود. «رضا عباسی» را امروز بیش از زمان حیاتش (دوران صفویه) میشناسیم. «کمالالدین بهزاد» تأثیرگذاریاش بر هنر در حال حاضر بیش از تأثیری است که در زمان خودش بر مکتب هرات گذاشت. پس زمانی میتوان از تأثیرگذاری آثار هنرمند سخن گفت که آثار ارائه و به نمایش گذاشته و سالهای سال دیده شوند. طبیعی است که آثار فاخر یک هنرمند پس از دیدن و گذشت زمان تبدیل به خاطره و حافظه جمعی و جزئی از فرهنگ سرزمینی و بر جریان جامعه تأثیرگذار میشود. گاهی ممکن است تأثیرگذاری یک هنرمند ۵۰ سال پس از گذر او از دنیای فانی آغاز شود و در خصوص ترمه چی این آغاز، زمانی است که کارهایش در معرض دید قرار گیرد و آنگاه یاد او در قاب اندیشه ما جاودان خواهد شد.